اگر علاقه زیادی به فناوری دارید باید اخیراً با اصطلاح “چهارمین انقلاب صنعتی” روبرو شده باشید. این موضوع به یک امر رایج در دوره فعلی تبدیل شده که در آن استفاده از فناوریهای هوشمند مانند هوش مصنوعی، اتوماسیون و رباتیک در زندگی روزمره به امری عادی تبدیل میشوند و ماهیت کارها را کاملا تغییر میدهند. با این حال مشخص نیست که چرا به عنوان انقلاب صنعتی چهارم توصیف شده است، پس برای یافتن پاسخ به کتابهای تاریخ مراجعه میکنیم.
در تاریخ مدرن انگلیس سه انقلاب صنعتی صورت گرفته است. اولین مورد در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 همراه با شروع تولید زغال سنگ و اختراع موتور بخار و مهاجرت اقتصادی گسترده نیروی کار از حومه شهر به شهرهای بزرگ برای جستجوی شغل بود. مورد دوم در زمان استفاده گسترده از برق و فولاد برای تسهیل تولیدات انبوه بود و جدیدترین مورد که سومین انقلاب صنعتی لغب گرفت قدرت اینترنت و پیامدهای اقتصادی واجتماعی آن بود که در اوایل قرن بیست و یکم اتفاق افتاد.
هر کدام از این دورههای تعیین کننده در تاریخ ما با تحولات فناوری و تغییرات عظیم اجتماعی همراه بود و از همه آنها به عنوان انقلاب یاد میشود زیرا دارای یک ویژگی مشترک هستند: “این انقلابها روند افزایش و کاهش تقاضا برای مهارتهای خاص را تسریع کردهاند. پس همانطور که افکار خود را به زمان حال باز میگردانیم، به سرعت برایمان روشن میشود که دوران مدرن دارای همین خصوصیات است. فقط این بار تأثیر هوش مصنوعی بر عدم تمرکز نیروی کار است که جهان را به سمت آنچه امروزه به عنوان چهارمین انقلاب صنعتی شناخته میشود سوق میدهد.”
علیرغم تشابههای فراوان این دوره با انقلابهای صنعتی گذشته، یک چیز در مورد انقلابهای صنعتی جدید تغییر کرده است. طی 100 سال گذشته طول چرخههای هر انقلاب از دهها سال به چند سال کاهش یافته و این امر یکی از بزرگترین چالشهای اشتغالزایی را برای کارآفرینان و کارگران ایجاد میکند، زیرا هر دو به دنبال اطمینان از مطابقت با استانداردهای کاری امروز هستند.
شرکتها باید اساساً نحوه تعاملات خود حول محور مهارتها، آموزشها و پیشرفت شغلی را تغییر دهند تا در موقعیت بهتری قرار گیرند و بتوانند از این تغییرات، استفاده مثبت حداکثری داشته باشند. آنها باید در نظر بگیرند که چگونه شغلهای موجود تکامل مییابند و چگونه مشاغل در معرض خطر میتوانند به شغلهایی بی خطر تبدیل شوند که با استفاده از فناوری کار میکنند و حتی به میزان راندمان آنها هم افزوده خواهد شد.
تکامل هویت حرفهای
در کتاب راهنماییهای ضروری مک گوان و کریس شیپلی این موضوع را به طور مستقیم بیان میکنند. نویسندگان توضیح میدهند که چگونه هویت شغلی هرکس یک مهر حرفهای دارد. به عنوان مثال معلم، لولهکش یا سیاستمدار را میتوان گفت. آنها ادعا میکنند که این مهر هویت مانعی برای عبور از گذشته به آینده است. اما آنچه که واضح است ما باید از آن عبور کنیم زیرا آینده با سرعتی بیشتر از آنچه ما درک میکنیم از راه خواهد رسید.
اولین گام برای غلبه بر موانع این است که توسعه آموزشی و حرفهای خود را از شغلهای خاص دور کنیم و در عوض تلاش خود را برای بهبود سازگاری کلی متمرکز کنیم. مطمئناً هر شغل مجموعهای از مهارتهای قابل انتقال و غیرقابل انتقال را در خود خواهد داشت، اما امروزه اطلاعات کمی درباره این مهارتها وجود دارد. شناسایی و آموزش مهارتهایی که در شغلهای مختلف استفاده میشوند به این معنی است که کارمندان میتوانند راحت تر و در مواقعی که لازم باشد به سمت شغلهای جدید حرکت کنند.
درک ما از کار
ما باید بر روی تقویت غریزه سازگاری انسانی برای حرکت به جلو تمرکز کنیم. این یک ویژگی از نوع بشر است که به ما این امکان را میدهد حتی در صورت تغییرات شدید ناگهانی در محیط مقاومت کرده و همواره رشد کنیم. کارفرمایان و کارمندان باید نسبت به شغل و ماهیت آن تجدید نظر کنند و قدرت سازگاری افراد را تقویت کنند. تهیه نیرو برای تحقق بخشیدن به آینده کار ضروری است و تمام آنچه لازم داریم تمایل به انجام کارها به گونهای دیگر است.